ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرین لخظات انتظار

رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در گفت‌وگو با یک هفته نامه فرموده اند "کار فرهنگی خون می خواهد!"، با این توصیف احتمالا باید نقص های سایر دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی را هم در مشکلات پزشکی و خونی دانست. امری که حدس‌هایی به شرح زیر در مورد آن زده می شود:

دانشگاه آزاد:

این دانشگاه دچار زخم بستر شده است! سکون بیش از حد و تکان نخوردن از روی صندلی وقتی با تپلی بیش از اندازه همراه شود، باعث می شود تا این دستگاه فرهنگی و آموزشی دچار زخم بستر شده و حالا در اثر کوچک‎ترین حرکتی داد و فریادش بلند شود!

وزارت ارشاد:

بیماری این دستگاه فرهنگی لوچی چشم است که در زبان عامیانه به آن "چپول" شدن می گویند! این بیماری موجب شده است تا وزارت ارشاد هر نشانه ای که می‌گیرد، به یک نقطه دیگر شوت کند و در نتیجه کارهای فرهنگی‌اش نتایج عکس داشته باشد. البته برخی پزشکان ادعا دارند که این وزارت خودش را به چپولی زده است وگرنه خودش خیلی هم خوب می داند که دارد کجا را می زند! از آنجا که این امر در صلاحیت پزشک فوق تخصص است ما در آن ورود نمی کنیم.

صدا و سیما:

درد این دستگاه فرهنگی بسیار پیچیده بوده و به نوعی از چندین بیماری تشکیل شده است. چاقی مفرط یکی از بیماری‌های این دستگاه است که موجب کم تحرکی و بی نشاطی این مجموعه شده است. سرگیجه مزمن دلیل عدم وجود استراتژی مشخص و رو آوردن به رقابت با ماهواره هاست. اما مهم‌ترین بیماری این نهاد فرهنگی مبتلا شدن به اسکیزوفرنی معناگرایانه است که ماه رمضان امسال کار صدا و سیما را حتی به کما و تنفس مصنوعی هم کشاند. پزشکان معتقدند که اگر اعتماد به نفس بالای مدیران این سازمان و امید بیش از حد آنها به ادامه حیات‌شان نبود، امکان نداشت تلویزیون از این سکته جان سالم به در ببرد!

خانه سینما:

بیماری این نهاد یک‌جوری است که آدم رویش نمی شود بگوید. یعنی یک‎جورایی بیماریش چیز دار است. پزشکان معتقدند که خوردن پول‌های نشسته موجب شده است تا شکم این نهاد فرهنگی آلوده شده و در نتیجه به رابطه این نهاد با bbc و... ختم شده است. می دانید که برخی بیماری ها هم از این طریق منتقل می شود دیگر!

جریان انحرافی:

البته این جریان نه فقط در حوزه فرهنگ که در سایر حوزه ها از جمله اقتصاد و سیاست نیز بیمار است که البته ما به آنها کاری نداریم. علی ای حال در مورد مرض این جریان در عرصه فرهنگ، پزشکان معتقدند که بیمار مبتلا به انحراف بینی (همان دماغ خودمان!) است که این بیماری اثرات نا مطلوب فراوانی به جای گذاشت.

مثلا از آنجا که این جریان در امور فرهنگی کوته فکر بوده و بیشتر از نوک بینی خود را نمی بیند، این انحراف موجب شده تا بیمار نوک بینی یکی دیگر را با نوک بینی خود اشتباه گرفته و برای جذب آنها برنامه ریزی کند! یکی دیگر از صدمات این بیماری این است که راه تنفس سالم و طبیعی مسدود شده و بنابراین جریان انحرافی مجبور است از راه های غیر طبیعی به حیات خود ادامه دهد، حالا بگذریم که اصولا کمبود اکسیژن فعالیت مغز را تا حدودی مختل می کند!

 


نوشته شده در یکشنبه 90/8/8ساعت 6:4 عصر توسط محمدرضا محمودی راد نظرات ( ) |


Design By : Pichak